پرایس اکشن یکی از روش‌های محبوب در تحلیل تکنیکال است که به کمک آن می‌توان تنها با بررسی حرکات قیمت، نقاط ورود و خروج مناسب را تشخیص داد. این روش در میان معامله‌گران حرفه‌ای بسیار پرکاربرد است و به دلیل سادگی، درک آسان و کارایی بالا محبوبیت زیادی دارد. در این مقاله قصد داریم به زبان ساده توضیح دهیم که پرایس اکشن چیست، چه کاربردی دارد و چطور می‌توان با استفاده از آن تحلیل دقیق‌تری انجام داد.

پرایس اکشن (Price Action) یا رفتار قیمت، یکی از روش‌های پرطرفدار تحلیل بازارهای مالی مانند فارکس، ارز دیجیتال و بورس است. در این روش، معامله‌گر فقط با بررسی حرکات قیمتی نمودار و بدون استفاده از اندیکاتورها یا ابزارهای پیچیده تصمیم‌گیری می‌کند. پرایس اکشن به زبان ساده یعنی تحلیل تغییرات قیمت در گذشته برای پیش‌بینی رفتار آینده‌ی بازار. این روش بیشتر بر مبنای مشاهده‌ی کندل‌ها، الگوهای قیمتی و سطوح حمایتی و مقاومتی است.

پرایس اکشن (Price Action) چیست؟

تاریخچه پرایس اکشن به دهه‌های ابتدایی قرن بیستم بازمی‌گردد، زمانی که معامله‌گرانی مانند چارلز داو و ریچارد وایکاف با استفاده از داده‌های قیمت و حجم معاملات، سعی در درک رفتار بازار داشتند. بعدها تئوری داو پایه‌گذار بسیاری از مفاهیم پرایس اکشن شد. با گذشت زمان، معامله‌گران مشهوری مثل Jesse Livermore و Al Brooks این روش را توسعه دادند و با تمرکز بر کندل‌استیک‌ها و ساختار بازار، سبک‌های مختلفی از پرایس اکشن را معرفی کردند. امروزه پرایس اکشن یکی از پایه‌ای‌ترین و محبوب‌ترین روش‌های تحلیل در بین تریدرهای حرفه‌ای محسوب می‌شود.


بیشتر بخوانید: اصطلاحات کاربردی در تحلیل تکنیکال


روش پرایس اکشن دارای چند ویژگی مهم تحلیلی است که آن را از سایر سبک‌ها متمایز می‌کند. اولین ویژگی، سادگی و شفافیت است؛ زیرا فقط بر اساس خود قیمت و نمودار تصمیم‌گیری می‌شود. دوم اینکه پرایس اکشن به تریدر کمک می‌کند تا رفتار خریداران و فروشندگان را بهتر درک کند و در نتیجه نقاط ورود و خروج بهتری انتخاب کند. همچنین، این روش انعطاف‌پذیر بوده و در تمامی بازارها و تایم‌فریم‌ها قابل استفاده است.

برای اینکه بتوانیم با روش پرایس اکشن معامله کنیم، باید ابتدا اصول اولیه آن را به‌خوبی بشناسیم. دو مورد از مهم‌ترین مفاهیم پایه‌ای در این سبک تحلیل، سطوح حمایت و مقاومت و خطوط روند هستند.

سطوح حمایت و مقاومت، نواحی قیمتی مهمی هستند که قیمت در گذشته نسبت به آن‌ها واکنش نشان داده است.

  • حمایت (Support): سطحی که وقتی قیمت به آن می‌رسد، معمولاً خریداران وارد بازار می‌شوند و مانع افت بیشتر قیمت می‌شوند.
  • مقاومت (Resistance): سطحی که وقتی قیمت به آن نزدیک می‌شود، فروشندگان وارد عمل می‌شوند و جلوی افزایش بیشتر را می‌گیرند.

در پرایس اکشن، معامله‌گران به دنبال واکنش قیمت به این سطوح هستند؛ مثلاً برگشت، شکست یا تثبیت قیمت.

اصول اولیه پرایس اکشن

خط روند، ابزاری ساده اما بسیار مؤثر برای تشخیص جهت حرکت بازار است.

  • روند صعودی: خطی است که کف‌های قیمتی را به هم وصل می‌کند و شیب رو به بالا دارد. نشان‌دهنده کنترل بازار توسط خریداران است.
  • روند نزولی: خطی که سقف‌های قیمتی را به هم متصل می‌کند و شیب رو به پایین دارد. این نوع روند نشان می‌دهد که فروشندگان قدرت بیشتری دارند.
  • روند خنثی: زمانی که قیمت در یک بازه محدود حرکت می‌کند و روند مشخصی ندارد.

خطوط روند در پرایس اکشن به تحلیل‌گر کمک می‌کند تا نقاط مناسب برای ورود یا خروج از بازار را بر اساس واکنش قیمت تشخیص دهد.


بیشتر بخوانید: روندها در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی


در جدول زیر، مزایا و معایب روش پرایس اکشن را به شکلی خلاصه و قابل فهم مشاهده می‌کنید:

مزایامعایب
بدون نیاز به اندیکاتور یا ابزارهای پیچیدهنیاز به تمرین و تجربه بالا برای تشخیص صحیح الگوها
قابل استفاده در تمام بازارها و تایم‌فریم‌هاممکن است برای تازه‌کارها گیج‌کننده باشد
درک بهتر روان‌شناسی بازار و رفتار معامله‌گراننبود قوانین مشخص و یکسان (تحلیل‌گر به‌صورت ذهنی قضاوت می‌کند)
سرعت بالا در تصمیم‌گیریامکان تفسیرهای متفاوت از یک نمودار
توانایی ترکیب با استراتژی‌های دیگردر بازارهای بی‌ثبات ممکن است سیگنال‌های اشتباه بدهد

برای استفاده مؤثر از پرایس اکشن، ابتدا باید وضعیت بازار را به‌درستی شناسایی کرده و سپس فرصت‌های معاملاتی متناسب با آن را تشخیص داد.

اولین قدم در استفاده از پرایس اکشن، تشخیص وضعیت فعلی بازار است؛ به عبارت دیگر باید بررسی کنیم که بازار در روند صعودی، نزولی یا خنثی قرار دارد. این کار با بررسی سقف‌ها و کف‌های قیمتی، نواحی حمایت و مقاومت و ساختار کندلی نمودار انجام می‌شود. معامله‌گر با تحلیل دقیق ساختار قیمت، می‌تواند متوجه شود که بازار در حال انباشت (Accumulation)، توزیع (Distribution) یا حرکت رونددار است.

پس از شناسایی وضعیت بازار، باید به دنبال الگوها و سیگنال‌های قیمتی متناسب با آن بود. برای مثال، در یک بازار صعودی می‌توان از الگوهایی مانند پولبک به حمایت یا الگوهای کندلی صعودی مانند پین بار یا انگلفینگ برای ورود به معامله استفاده کرد. در بازارهای رنج یا خنثی، واکنش قیمت به سطوح حمایت و مقاومت کلیدی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. در این مرحله، دقت در نوع کندل‌ها، حجم معاملات و محل وقوع الگوها نقش اساسی دارد.


بیشتر بخوانید: پرایس اکشن در تایم فریم های مختلف


قیمت معمولاً به یکی از سه حالت کلی حرکت می‌کند:

  • روند صعودی (Uptrend): در این حالت، قیمت به صورت پله‌ای بالا می‌رود و هر سقف و کف جدید، بالاتر از قبلی شکل می‌گیرد.
  • روند نزولی (Downtrend): در روند نزولی، قیمت به مرور کاهش می‌یابد و سقف‌ها و کف‌های پایین‌تری ثبت می‌شود.
  • حرکت رنج یا خنثی (Range): در حالت رنج، قیمت بین دو سطح مشخص نوسان می‌کند و نه روند صعودی مشخصی دارد و نه نزولی. این حالت معمولاً در زمان استراحت بازار یا قبل از حرکات بزرگ رخ می‌دهد.

شناخت این حالت‌ها برای هر تریدری ضروری است؛ چون هر کدام از این شرایط نیاز به استراتژی متفاوتی برای ورود و خروج دارد.

برخلاف بسیاری از روش‌های تحلیل که بر اندیکاتورها و ابزارها تمرکز دارند، در پرایس اکشن تمرکز اصلی بر روی قیمت فعلی است؛ زیرا قیمت، نتیجه نهایی تقابل عرضه و تقاضا است. قیمت فعلی تنها چیزی است که در بازار در حال اتفاق افتادن است و سایر ابزارها صرفاً تفسیرهایی از آن هستند. بنابراین با تمرکز بر رفتار قیمت در لحظه، تریدر می‌تواند سریع‌تر، دقیق‌تر و با اطمینان بیشتری تصمیم‌گیری کند. این نگاه باعث می‌شود تا سیگنال‌های ورود و خروج به‌صورت زنده و با کمترین تأخیر شناسایی شوند.

الگوهای کندلی (Candlestick Patterns) در پرایس اکشن، نقش مهمی در پیش‌بینی رفتار آینده قیمت ایفا می‌کنند. این الگوها نشان‌دهنده احساسات بازار و تصمیم‌گیری تریدرها هستند.

در ادامه مهم‌ترین و پرکاربردترین الگوهای پرایس اکشن را معرفی می‌کنیم:

الگوی پوشا زمانی شکل می‌گیرد که یک کندل بزرگ، به طور کامل کندل قبلی را در بر بگیرد. اگر کندل دوم صعودی باشد و کندل اول نزولی، به آن پوشای صعودی (Bullish Engulfing) می‌گویند که نشانه احتمال شروع روند صعودی است. بالعکس، پوشای نزولی (Bearish Engulfing) نشان‌دهنده برگشت روند به سمت نزول است. این الگو از جمله الگوهای برگشتی قدرتمند در پرایس اکشن محسوب می‌شود.

الگوی پوشا (Engulfing) در پرایس اکشن

مارابوزو کندلی است که فاقد سایه (Shadow) در بالا یا پایین بدنه است. اگر قیمت از ابتدا تا انتهای کندل بدون توقف در یک جهت حرکت کند، الگوی مارابوزو شکل می‌گیرد. مارابوزوی صعودی نشان‌دهنده قدرت کامل خریداران است و برعکس آن، مارابوزوی نزولی قدرت کامل فروشندگان را نشان می‌دهد. این الگو معمولاً در ابتدای یک روند قدرتمند دیده می‌شود.

الگوی مارابوزو (Marubozu)

کندل دوجی زمانی ایجاد می‌شود که قیمت باز و بسته شدن تقریباً برابر باشند. این الگو بسته به جایگاهش در نمودار، می‌تواند علامت تغییر روند باشد. دوجی‌ها اشکال مختلفی دارند مانند دوجی صلیب، سنگ‌قبر و سنجاقک که هر کدام معانی خاصی در تحلیل پرایس اکشن دارند.

الگوی دوجی (Doji) در پرایس اکشن

بیشتر بخوانید: بررسی اجزای کندل یا شمعی


الگوی Three Inside Up/Down ترکیبی از سه کندل است که نشانه‌ای از برگشت روند فعلی به شمار می‌رود. در نوع صعودی، کندل دوم داخل کندل اول قرار می‌گیرد و کندل سوم از بالای آن‌ها عبور می‌کند. در نوع نزولی نیز دقیقاً برعکس این اتفاق رخ می‌دهد. این الگو می‌تواند تأییدی برای بازگشت بازار باشد و معمولاً با حجم معاملات بالا همراه است.

الگوی سه ‌گانه (Three Inside Up/Down) یا (Three Methods)

الگوی مرد دارآویز یک الگوی بازگشتی نزولی است که در انتهای روندهای صعودی ظاهر می‌شود. این کندل بدنه‌ای کوچک در بالا و سایه‌ای بلند در پایین دارد و نشان‌دهنده ضعف خریداران در ادامه روند صعودی است. اگر این کندل با تأیید کندل بعدی همراه شود، احتمال برگشت قیمت بالا می‌رود.

الگوی مرد دارآویز (Hanging Man)

چکش نیز مانند مرد دارآویز ظاهری مشابه دارد اما در انتهای روند نزولی پدیدار می‌شود و نشانه بازگشت صعودی است. سایه بلند پایین نشان می‌دهد که فروشندگان ابتدا قیمت را پایین آورده‌اند، اما خریداران با قدرت وارد شده و قیمت را بالا کشیده‌اند. کندل چکش اگر با تأیید کندل بعدی همراه شود، می‌تواند فرصت خوبی برای ورود به بازار باشد.

الگوی چکش (Hammer) در پرایس اکشن

الگوی ابر سیاه یک الگوی بازگشتی نزولی است که از دو کندل تشکیل شده: کندل اول صعودی و کندل دوم نزولی که از نیمه کندل اول عبور کرده و در نزدیکی پایین‌ترین نقطه بسته می‌شود. این الگو نشان می‌دهد که فروشندگان کنترل بازار را در دست گرفته‌اند و احتمالاً روند نزولی آغاز خواهد شد.

الگوی ابر سیاه (Dark Cloud Cover) در پرایس اکشن

الگوی نفوذی زمانی تشکیل می‌شود که پس از یک کندل نزولی قوی، یک کندل صعودی ظاهر می‌شود که بیش از نصف کندل قبلی را پوشش می‌دهد. این الگو معمولاً در کف‌های قیمتی دیده می‌شود و نشان‌دهنده تغییر جهت بازار به سمت صعود است. نفوذ کندل دوم به بدنه کندل اول، نشانه‌ای از ورود خریداران و ضعف فروشندگان است.

الگوی کندل نفوذی (Piercing Line)

الگوی هارامی از دو کندل تشکیل شده که کندل دوم به‌طور کامل در دل کندل اول قرار دارد. اگر کندل اول نزولی و دومی صعودی باشد، هارامی صعودی نام دارد و نشان‌دهنده احتمال تغییر روند به سمت بالا است. بالعکس، هارامی نزولی نیز در پایان روند صعودی ظاهر می‌شود. این الگو معمولاً نشانه‌ای از کاهش نوسان و بلاتکلیفی بازار است.

الگوی هارامی (Harami) در پرایس اکشن

الگوی Belt Hold یک کندل با بدنه بلند و بدون سایه در ابتدای خود است. نوع صعودی آن با باز شدن در پایین‌ترین قیمت و حرکت تا بالا بسته می‌شود که نشان‌دهنده تسلط کامل خریداران بر بازار است. در نوع نزولی نیز عکس این اتفاق می‌افتد. این الگو معمولاً در آغاز روندهای جدید یا ادامه روندهای قدرتمند ظاهر می‌شود.

الگوی خطوط کمربند (Belt Hold) در پرایس اکشن

در الگوی خطوط پاتک، دو کندل با رنگ مخالف و قیمت بسته شدن بسیار نزدیک به هم تشکیل می‌شوند. کندل اول در جهت روند قبلی است و کندل دوم با گپ در خلاف جهت باز شده و در نزدیکی قیمت بسته شدن قبلی تمام می‌شود. این الگو نشانه‌ای از تضاد و تردید در بازار است و می‌تواند هشداردهنده تغییر روند باشد.

الگوی خطوط پاتک (Counterattack Lines)

پین بار یکی از معروف‌ترین الگوهای پرایس اکشن است که یک سایه بلند و بدنه کوچک دارد. این کندل نشان می‌دهد که قیمت تلاش کرده در یک جهت حرکت کند اما با قدرت در خلاف آن برگشته است. پین بار صعودی سایه پایینی بلند دارد و پین بار نزولی سایه بالایی. این الگو معمولاً در نقاط برگشت قیمت دیده می‌شود و یکی از قابل اعتمادترین سیگنال‌های ورود یا خروج است.

الگوی پین بار (Pin Bar) در پرایس اکشن

الگوی سه کلاغ سیاه از سه کندل نزولی پشت‌سر‌هم تشکیل شده که معمولاً در انتهای روندهای صعودی ظاهر می‌شود. هر کندل باید در نزدیکی پایین‌ترین قیمت بسته شود و نسبت به کندل قبلی پایین‌تر باشد. این الگو نشانه‌ای قوی از بازگشت نزولی است و هشدار می‌دهد که فروشندگان کنترل بازار را به‌دست گرفته‌اند.

الگوی سه کلاغ سیاه (Three Black Crows) در پرایس اکشن

این الگو برعکس سه کلاغ سیاه، شامل سه کندل صعودی متوالی است که در انتهای روندهای نزولی ظاهر می‌شود. هر کندل باید در نزدیکی بالاترین قیمت خود بسته شود و نسبت به کندل قبل بالاتر باشد. سه سرباز سفید نشانه‌ای از بازگشت قدرتمند صعودی است و به تریدرها سیگنال ورود به بازار می‌دهد.

الگوی سه سرباز سفید (Three White Soldiers)

بیشتر بخوانید: ترند لاین چیست؟ آموزش کامل و معرفی خط روند


در پرایس اکشن، تریدر با بررسی رفتار واقعی قیمت و واکنش آن نسبت به سطوح کلیدی، تصمیم به خرید یا فروش می‌گیرد. استراتژی‌های مختلفی در این روش وجود دارد که در ادامه با ۱۰ استراتژی پرکاربرد و مهم پرایس اکشن آشنا می‌شویم:

وقتی کندل اوتساید بار (Outside Bar) در خارج از یک سطح مهم حمایتی یا مقاومتی ظاهر می‌شود، نشان‌دهنده شکست قوی در آن سطح است. این کندل، کندل قبلی را به طور کامل در بر می‌گیرد و اگر در جهت شکست بسته شود، سیگنالی قوی برای ورود به معامله در جهت روند جدید است.

الگوی اسپرینگ (Spring) زمانی رخ می‌دهد که قیمت به زیر یک سطح حمایتی نفوذ می‌کند اما به سرعت به بالای آن برمی‌گردد. این رفتار نشان‌دهنده جمع‌آوری سفارشات خرید توسط بازیگران بزرگ است. اسپرینگ می‌تواند یک سیگنال برگشتی بسیار قوی در مناطق حمایت کلیدی باشد.

کندل اینساید بار (Inside Bar) زمانی شکل می‌گیرد که به طور کامل در دل کندل قبلی قرار می‌گیرد. اگر این الگو بعد از شکست سطح حمایت یا مقاومت ایجاد شود، نشان‌دهنده فاز تثبیت یا آماده‌سازی برای ادامه روند است. تریدرها منتظر خروج از محدوده اینساید بار برای ورود هستند.

شمع‌هایی با سایه بلند (خصوصاً سایه‌های پایینی در نزدیکی حمایت یا سایه‌های بالایی در نزدیکی مقاومت) نشانه‌هایی از برگشت قیمت هستند. این سایه‌ها نشان می‌دهند که فشار خرید یا فروش زیادی در آن سطح وجود دارد و ممکن است قیمت در جهت مخالف حرکت کند.

در این استراتژی، تریدر طول حرکات (سوئینگ‌ها) را اندازه‌گیری می‌کند تا الگوی حرکت قیمت را شناسایی کند. اگر سوئینگ‌های جدید کوتاه‌تر یا بلندتر از قبل باشند، می‌تواند نشانه‌ای از ضعف یا قدرت روند فعلی باشد و به تصمیم‌گیری در معامله کمک کند.

زمانی که یک پین بار در سطح کلیدی حمایت یا مقاومت شکل می‌گیرد، می‌تواند نشانه‌ای از برگشت قیمت باشد. این کندل با سایه بلند و بدنه کوچک مشخص می‌شود و نشان می‌دهد که قیمت قصد عبور از سطح را داشته اما در نهایت بازگشته است. پین بارهای معتبر اغلب در ترکیب با تأیید کندل بعدی استفاده می‌شوند.

روش RTM (Return To Mean)، بر بازگشت قیمت به نقطه تعادل بازار تمرکز دارد. در این استراتژی، تریدر به دنبال نواحی لیکوئیدیتی (نقدینگی)، فریب بازار و شکست‌های ساختگی است. RTM بیشتر در تایم‌فریم‌های پایین استفاده می‌شود و دقت بالایی دارد.

استراتژی لنس بگز بر اساس ساختار بازار، شکست سطوح کلیدی و رفتار تریدرهای دیگر پایه‌ریزی شده است. در این روش، تحلیل‌گر به دنبال نقاطی است که نقدینگی جذب شده و بازار آماده جهش می‌شود. یکی از نکات کلیدی این استراتژی، استفاده هوشمندانه از تایم‌فریم‌های چندگانه است.

ICT (Inner Circle Trader) یکی از پیشرفته‌ترین و دقیق‌ترین سبک‌های پرایس اکشن است که تمرکز اصلی آن بر شناخت ساختار بازار، نقدینگی، بلوک‌های سفارش (Order Block) و مناطق ورود مؤسسات است. این روش معمولاً در ترکیب با تایم‌فریم‌های پایین و دقیق انجام می‌شود و مناسب تریدرهای حرفه‌ای است.

این استراتژی بر پایه شناسایی مناطق عرضه (جایی که فروشندگان فعال می‌شوند) و تقاضا (جایی که خریداران وارد می‌شوند) طراحی شده است. وقتی قیمت وارد این نواحی می‌شود و نشانه‌ای از برگشت نشان دهد، می‌توان وارد معامله شد. این استراتژی برای تشخیص نقاط عطف بازار بسیار کاربردی است.

اگرچه روش پرایس اکشن به طور کلی بر پایه تحلیل رفتار قیمت بدون وابستگی به اندیکاتورها بنا شده است، اما در بسیاری از مواقع استفاده هوشمندانه از برخی اندیکاتورها می‌تواند دید دقیق‌تری نسبت به قدرت روند، حجم معاملات و تایید الگوها ارائه دهد. یکی از دسته‌های مؤثر در این زمینه، اندیکاتورهای مربوط به حجم معاملات هستند که می‌توانند نقش مهمی در تایید سیگنال‌های پرایس اکشن ایفا کنند.

حجم معاملات نشان‌دهنده میزان مشارکت معامله‌گران در یک روند قیمتی است. هرچه حجم بیشتر باشد، اعتبار روند نیز بیشتر تلقی می‌شود. در این بخش، به چهار اندیکاتور پرکاربرد در تحلیل حجم معاملات می‌پردازیم:

میله‌های حجمی در پایین چارت قیمتی ظاهر می‌شوند و نشان‌دهنده حجم معاملات هر کندل هستند. معامله‌گران پرایس اکشن از این میله‌ها برای شناسایی نقاط برگشت، شکست‌های معتبر و تأیید قدرت روند استفاده می‌کنند. برای مثال، یک شکست مقاومتی همراه با افزایش حجم، اعتبار بیشتری دارد نسبت به شکستی که با حجم کم اتفاق افتاده است.

OBV یک اندیکاتور ساده اما قدرتمند است که تغییرات حجم را با قیمت ترکیب می‌کند. در این روش، اگر قیمت صعودی باشد، حجم روزانه به مجموع قبلی اضافه می‌شود و در صورت نزول قیمت، از آن کم می‌شود. واگرایی بین نمودار قیمت و OBV می‌تواند نشانه‌ای از تغییر روند قریب‌الوقوع باشد، که برای معامله‌گران پرایس اکشن ابزار مفیدی به حساب می‌آید.

این اندیکاتور تلاش می‌کند تا فشار خرید و فروش را اندازه‌گیری کند. اگر قیمت در نزدیکی سقف بسته شود و حجم بالا باشد، نشان‌دهنده انباشت (خرید سنگین) است؛ برعکس، بسته‌شدن در کف قیمتی با حجم بالا می‌تواند نشانه‌ای از توزیع (فروش گسترده) باشد. تریدرها از ADI برای تشخیص ورود یا خروج پول هوشمند از بازار استفاده می‌کنند.

اندیکاتور CMF نیز بر پایه حجم و قیمت عمل می‌کند و میزان ورود و خروج پول را در بازار نشان می‌دهد. اگر مقدار CMF مثبت باشد، ورود پول به بازار را نشان می‌دهد و منفی بودن آن بیانگر خروج پول است. استفاده از CMF در کنار الگوهای کندلی پرایس اکشن، می‌تواند به تصمیم‌گیری دقیق‌تر در نقاط ورود و خروج کمک کند.

پرایس اکشن یکی از قوی‌ترین و منعطف‌ترین روش‌های تحلیل بازار است که با استفاده از آن می‌توان حرکات قیمت را بدون نیاز به ابزارهای اضافی درک و تحلیل کرد. این روش با تکیه بر رفتار واقعی بازار، ابزار قدرتمندی برای تصمیم‌گیری‌های حرفه‌ای است. با یادگیری پرایس اکشن و تمرین مداوم، می‌توان مهارت‌های معاملاتی را به سطح بالایی رساند و سوددهی خود را افزایش داد.